۱۱/۲۷/۱۳۸۸

309

روزِ عشاق كه گذشت ....
براي من چيزي نداشت جز تلنگرِ تنهايي ...
مثلِ يك سيلي كه دوباره همه ي تنهايي هامو بهم يادآوري كرد .
اَه !!!

1 غر:

سنجاقک در

ای تو روحش دیدی خاک بر سر . همه با گل و کوفت هی تو خیابون قر و قمش میان ما هم به اتفاق یه خانم با شخصیت رفتیم رستوران اژدهای طلایی 80 هزارتومان خودمونو مهمون کردیم تا بترکه چشم حسود و بخیل . حداقل پولمو واسه یه پسر خرج نکردم

ارسال یک نظر